فاطمه ناز فاطمه ناز ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
حنانه یاسحنانه یاس، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

✿فاطمه ناز ثمره عشق من و حامدم✿

روزهای خیلی خیلی خوب اسفند 92

با سلام خدمت همه ی دوست جونیای خوب و مهربونه من و دخملم تو این چند وقتی که نبودم کلی اتفاق های قر و قاطی واسه من و آقایی و عسل بانو پیش اومد , قسمتای ناراحت کننده شو سانسور میکنم و می پردازم به خوب خوباش اولین و تقریبا مهمترینش خبر دامادی عمو وحید دخترم که خیلی وقته همه منتظرشیم (نخستین روزهای اسفند ماه) ١٢ اسفند مهمترین اتفاقی که می تونست واسه من خیلی خوشحال کننده باشه اتفاق افتاد و اون اینکه به لطف خدا برای اولین بار خاله ی جیگر طلایی که عکسشو میبینین شدم و به خودم می بالم که خدا این نعمتشم ازم دریغ نکرد و منو لایق دونست .       ١٣ اسفند ماه بعد از کلی کار و خستگی و جمع جو...
21 اسفند 1392

فاطمه ناز و زمستون

چند شب پیش میخواستیم بریم مهمونی و مامان جون فاطمه ناز تصمیم گرفت یه کلاه و سال گردن تازه واسه دخترم ببافه , بنده خدا مامان جون از صبح نشست و تا نیم ساعت قبل رفتن یه سر بافت و بافت . اما خدایی وقتی تموم شد خیلی خوشگل شد و کلی حال کردم و ذوقیدم . دست مامانه گلم درد نکنه که این همه محبت داره و با سلیقه است       این دایی جون مرتضی با اینکه خیلی شره و آتیش می سوزونه اما همه کار واسه دخترم میکنه و حتی خرید هم واسه نازگلم میره , دستت درد نکنه داداشیه من .   ...
20 بهمن 1392

اندر احوالات این روزای عسل بانوی من

به لطف خدای بزرگ و مهربون فاطمه نازم ١٤ ماهگیشو به سلامت پشت سر گذاشت و الان تو ١٥ ماهگیه   هر چی بگم از شیرین کاری هاش کم گفتم غذاشو خودش میخوره و قاشق دستش میگیره , وقتی میخواد آب بخوره خودش لیوانو میگیره ولی بعد از خوردن چپش میکنه رو زمین .   کمکه من و باباییش سفره میندازه و ظرفا رو جمع میکنه و تا آشپزخونه میبره , وقتی میخوایم بریم بیرون میره سره کمدشو لباساشا میاره که تنش کنیم کوله شو که میندازه نمیذاره در بیاریم و تا وقتی بخوابه یا حواسش پرت نشه از رو شونش پایین نمیاره میره تو حیاط و از پله ها بالا میره و تا میخوایم بفهمیم چی شد رسیده پشت در خونه مامان جون     جلوی آیینه که میذا...
20 بهمن 1392

برای تو عزیزترینم

سلام فرشته کوچولوی من تو تنها مرهم برای دردهای بی کسی های منی فاطمه نازم . گاه با خودم فکر میکنم اگر نبودی چگونه قادر به تحمل این همه فشار زندگی بودم ؟ دختر با محبت و صبورم خوشحالم که هستی  و با دستهای کوچکت به دادم میرسی و هر گاه خسته ام و بغض گلویم را میگیرد با لبخند پر معنا و زیبایی سعی میکنی آرامم کنی . دلم میخواهد هرگز غم و رنج دنیا به دلت راه نیابد و همیشه شاد باشی و بخندی تو لبخند خدایی به من بهانه ی بودنم
8 دی 1392

ღ ❤✿تولدت مبارک هستی من و بابایی✿❤ღ

  سلام سلام و صد سلام به همه ی دوستای عزیزم که همیشه به یادمونن امروز بهترینه بهترین روز دنیاست واسه من و آقایی گلم امروز روزیه که خدا قشنگترین فرشته ی دنیا رو به من حامد جونم هدیه داد و زندگیمون و سراسر شادی کرد دقیقا یک سال پیش مثل امروز در شب تاسوعای امام حسین (ع) بود که شما نازدونه مامان به لطف خدای مهربون و بزرگ صحیح و سلامت به دنیا اومدی و حالا امروز بعد از گذشت یک سال می تونی خودت به تنهایی رو پاهای کوچولوت بایستی و من و بابایی رو غرق شادی کنی . "فاطمه ناز"  وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنیای پر از درد ، واسه ...
3 آذر 1392